پاخرچنگي هاي قبيله وادوما


 

نويسنده: سامرا قلي زاده




 

افراد اين قبيله به بيماري اسرارآميزي مبتلاشده اند؛بيماري اي که باعث شده پاهايشان از شکل طبيعي خارج شود
 

خبر کشف يک قبيله ناشناخته،ازآن دست خبرهايي است که هر وقت روي صفحه خبرگزاري هاي قرار مي گيرد، خيلي زود به داغ ترين خبرروز تبديل مي شود. اين وسط اگر افراد اين قبيله تازه کشف شده خصوصيت قابل توجه و شگفت انگيزي هم داشته باشند که به چشم انسان هاي مدرن امروز خارق العاده بيايد،حتما تا مدت ها بحث درباره آنها ادامه دارد. قبيله وادوما يکي از اين قبيله هاست که با اينه 59 سال از زمان کشف آن مي گذرد اما افراد اين قبيله هنوز در خفا و به دور از تمدن زندگي مي کنند؛ کناره گيري آنها يک دليل موجه دارد؛ مردان اين قبيله بيماري مرموزي دارند که باعث شده از جهان خارج فاصله بگيرند و تنهايي را به زندگي در جمع ترجيح دهند؛ آنها با پاهايي شبيه خرچنگ به دنيا مي آيند و به همين دليل از شکل خاص پاهايشان خجالت مي کشند و ترجيح مي دهند در نواحي دورافتاده اي مثل دره رودخانه زامبيزي زندگي کنند.
وادوما اسم يکي از قبيله هاي عجيب در غرب زيمبابوه است که مردان آن به خاطر داشتن پاهايي شبيه به پنجه هاي خرچنگ به «مردان پاخرچنگي» و يا «پاشترمرغي» مشهور شده اند. از هر چهار مرد اين قبيله قطعا يک نفرشان به اين بيماري خاص ژنتيکي مبتلا مي شود؛ بيماري اي که باعث مي شود انگشت و کف پاهاي آنها مثل خرچنگ به سمت داخل کشيده شود.

کشف پاخرچنگي ها
 

چارلز ساتن، اولين سفيد پوستي بود که در سال 1951 مردان پاخرچنگي را از نزديک ديد. چارلز اهل انگلستان بود و به عنوان مامور پليس در آفريقاي جنوبي خدمت مي کرد. او داستان هاي زيادي از وجود چنين قبيله اي در آفريقا شنيده بود؛ قبيله اي که با ديدن افراد ناشناس پا به فرار مي گذارند. به همين خاطر ساتن براي رسيدن به حقيقت ماجرا، تصميم گرفت خودش راهي سفر شود تا به راز قبيله مردان پاخرچنگي پي ببرد. او براي اين کار از بوميان موزامبيکي که غرب زيمبابوره را مثل کف دستشان مي شناختند کمک گرفت و همگي با هم رهسپار تپه هاي شيرووا شدند. چارلز، لحظه لحظه اين سفر هيجان انگيز را در يک دفتر خاطرات ثبت کرده؛ سفري که کم کم رنگ و بوي معما به خودش گرفت. اين مامور پليس در يکي از خاطراتش نوشته است: «وقتي که با قبيله پاخرچنگي ها رو به رو شديم، از تعجب شوکه شده بوديم؛ آنها هم رفتارهاي عجيبي نشان مي دادند و مشخص بود از ما ترسيده اند. اما وقتي متوجه شدند که از طرف ما هيچ خطري آنها را تهديد نمي کند، رئيس قبيله به سمت ما آمد. دور هم نشستيم و با هم غذايي را که زنان قبيله آن را درست کرده بودند، خورديم. بعد از مدتي که با هم صحبت کرديم، رئيس قبيله شروع به نواختن کرد و مرتب به طبل کوچکي که رو به رويش بود، ضربه مي زد. وقتي که صداي طبل در فضا طنين انداز شد، مردان، زنان و کودکان قبيله وادوما دور ما حلقه زدند و همگي به ما خيره شدند...» چارلز در ادامه خاطراتش نوشته است وقتي علت گوشه گيري افراد اين قبيله از قبيله هاي ديگر را سوال کرده، رئيس قبيله به او گفته: «ما اين روش زندگي را بيشتر دوست داريم».

آغاز تحقيقات
 

سفر ماجراجويانه چارلز ساتن به زيمبابوه در حقيقت نقطه شروع خبرهاي داغ در باره مردم عجيب اين قبيله بود چرا که بعد از انتشار خبر، فورا يک تيم تحقيقاتي که از تعدادي کارشناس و محقق تشکيل شده بود به آفريقا فرستاده شد؛ کارشناسان اين تيم يک هدف مشترک داشتند؛ کشف راز معماي مردان پاخرچنگي!
اين محققان بعد از رسيدن به قبيله وادوما، آزمايش هاي زيادي روي مردان اين قبيله انجام دادند؛ نتيجه اين آزمايشان نشان مي داد که بيشتر مردان وادومايي به يک نوع بيماري خاص مبتلا هستند؛ بيماري اي به اسم سندروم ژنتيکي «اکتروداکتيلي» يا «سندروم پنجه خرچنگي».
اين سندروم علاه بر پا مي تواند دست ها را هم تحت تاثير قرار دهد. البته در باره قبيله پاخرچنگي ها، سندروم اکتروداکتيلي فقط در پاهاي مردان بروز کرده و آنها سه انگشت وسطي پاهايشان را ندارند و با انگشت شصت پا و انگشت کوچک که به درون کشيده شده قدم برمي دارند. وقتي نوع بيماري مردمان عجيب قبيله وادوما مشخص شد، سوال ديگري در ذهن دانشمندان به وجود آمد؛ اينکه چه عاملي باعث شده چنين سندرومي در اين قبيله شايع شود؟! آنها همه اعضاي قبيله- مردها، زن ها و بچه ها- را مورد آزمايش قرار دادند و در نتيجه مشخص شد که ژن غالب اين سندروم از طرف دختران اين قبيله نسل به نسل گشته و بيماري در نوزادان پسر ظاهر شده است!
حالا نوبت اين بود که دانشمندان قدم بعدي را بردارند و توضيحي براي وجود ژن غالب در دختران قبيله و ظهور آن در نوزادان پسر پيدا کنند. آنها بعد از تحقيقات زياد متوجه شدند که وجود چنين بيماري اي ريشه در رسم و رسومات کهن قبيله اي دارد چرا که در اين قبيله هيچ پسر و دختري حق ازدواج با افراد قبيله ديگر را ندارند و حتما بايد از درون قبيله خودشان همسر انتخاب کنند؛ همين موضوع باعث شده که اين بيماري نسل به نسل در اين قبيله منتقل شود.
هر چند که جنگ هاي زيادي براي از بين بردن اين رسم در سالهاي گذشته انجام شده است اما تمامي آنها بي نتيجه مانده و هنوز هم اگر پسري بخواهد از قبيله ديگر دختري را به همسري خود انتخاب کند طبق قانون قبيله وادوما محاکمه خواهد شد. دختران هم سرنوشت بهتري ندارند و بايد با شخصي ازدواج کنند که خانواده شان براي آنها در نظر گرفته و قطعا اين فرد، يک مرد بيگانه، يعني مردي از قبيله ديگر نيست!
نکته جالب اينجاست که اهالي اين قبيله، با اينکه در مشاوره هاي پزشکي با کارشناسان به راز پاخرچنگي بودنشان پي بردند اما حاضر نشدند که پا روي آداب، رسوم و سنت هاي قديمي شان بگذارند و در نتيجه حتي در اين مدتي که قبيله کشف شده هم به تعداد مردان پاخرچنگي اين قبيله اضافه شده است!
با اين حال بيماري عجيب مردان وادوما، باعث نشده که افراد اين جزيره از انجام کارهاي روزانه و گذراندن زندگي عاجز باشند. کاشناساني که از اين قبيله بازديد کرده اند مي گويند مرداني که دچار اين سندروم هستند نسبت به افراد عادي اين قبيله سريع تر از نواحي کوهستاني بالا مي روند و تا ارتفاع زيادي هم قادر به پريدن هستند. آنها مثل بقيه مردان قبيله که پاهايي عادي دارند، ماهيگيري، جمع آوري عسل و ميوه هاي وحشي روزگار مي گذرانند. افراد قبيله وادوما خانه هايشان را از ني و چوب نازک درختان درست مي کنند.
با تمام اين تفاسر وجود اين بيماري نادر بين مردان قبله وادوما، باعث شده تا آنها دورافتاده ترين نقطه قاره آفريقا و غرب زيمبابوه يعني جايي مثل دره رودخانه زامبيزي را براي زندگي انتخاب کنند و به اين ترتيب تا جايي که مي توانند از اجتماع و مردم فاصله بگيرند.
منبع:مجله همشهزي سرنخ،شماره